-
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب - محمد علی بهمنی
جمعه 24 فروردین 1397 08:13
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب تماشایی است پیچ و تاب آتش ها... خوشا بر من که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست چگونه با جنون خود مدارا...
-
می خواهم ازدنیادلم را پس بگیرم - رضا علیپور
سهشنبه 21 فروردین 1397 08:04
می خواهم ازدنیادلم را پس بگیرم این شعله ی ناقابلم راپس بگیرم ازعشق ازاین بی دلیل بی مهابا دل نامه ی بی حاصلم راپس بگیرم می خواهم ازتقویم سردِ بی توبودن صدها قرار باطلم راپس بگیرم از دست بی باورترین اقوام تاریخ آیات سبز نازلم راپس بگیرم دیراست دیگر باید ازچشمان پاییز پس مانده ی آب وگلم راپس بگیرم بایدبه جرم اینکه آزادم...
-
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد - فاضل نظری
یکشنبه 5 فروردین 1397 08:49
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ی ممنوع ولی لب هایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم...
-
پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنید - نجمه زارع
دوشنبه 21 اسفند 1396 15:18
پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنید من که رفتم بنشینید و ... هوارم بزنید باد هم آگهـــی مرگ مرا خواهد برد بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید من از آیین شما سیر شدم ... سیر شدم پنجـــه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟! خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید آی! آنها! که...
-
رقص تنهایی - پرستش مددی
پنجشنبه 19 بهمن 1396 10:26
در سکوتِ تَنِ این خانه، تو را می خواهَم ! رویِ آرامشِ یک شانه، تو را می خواهَم ! شعرم از جِنسِ غروب است و پُر از تَنهایی، کُنجِ آن کُلبه ی ویرانه، تو را می خواهَم ! سوختَم، آب شدَم، ریختَم از داغِ خودم ! مِثلِ رَقصیدنِ پَروانه، تو را میخواهَم ! تویِ این شَهر، اگَر مَست نَباشم چه کُنم؟ ! مِثلِ هَر عاشقِ دیوانه، تو را...
-
اشک می ریزم - سیامک نوری
سهشنبه 17 بهمن 1396 14:16
حالا که هستی... در کنارت اشک می ریزم آغوش وا کن در حصارت اشک می ریزم بر شانه هایت ریختی موهای لختت را دارم به روی آبشارت اشک میریزم بار سفر بستی و من تنهاتر از هر وقت ... تو میروی... پشت قطارت اشک میریزم در ایستگاه خالی از تو می نشینم باز دارم به دور از سایه سارت اشک می ریزم آهسته می خشکد گل لبخندهای من در حسرت عطر...
-
تو اگر جرم منی درد کشیدن دارد - جواد نعمتی
پنجشنبه 12 بهمن 1396 08:06
واژه ها از لب گیرات شنیدن دارد سرنوشت گل سرخ است که چیدن دارد رود بین من و تو خط تر فاصله هاست پل اگر نیست دلم قصد پریدن دارد برج زیبا و بلندیست ولی بی تردید سروِ نازِ قدِ رعنایِ تو دیدن دارد این غزلها همه تقدیمی چشمت بودند طعم لبهات در این ورطه چشیدن دارد به توو عشق تو نزدیک شدن ممنوع است وهمین فعل ، تداوم ، به...
-
نگران نباش - علی ایلکا
دوشنبه 9 بهمن 1396 07:46
نگران نباش حال من خوب است، بزرگ شده ام و دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم شوم آموخته ام،که این فاصله ی کوتاه، بین لبخند و اشک نامش زندگیست آموخته ام که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود راستی، بهتر از قبل دروغ می گویم ... حال من خوب است خوب ِ خوب ... دکلمه علی ایلکا دانلود دکلمه دانلود کلیپ
-
هر کجـــا مـــرز کشیدند، شمـــا پُل بزنید - نجیب بارور
پنجشنبه 5 بهمن 1396 08:48
هر کجـــا مـــرز کشیدند، شمـــا پُل بزنید حرف "تهران" و "سمرقند" و "سرپُل" بزنید هرکه از جنگ سخن گفت، بخندید بر او حرف از پنجـــره ی رو به تحمــل بزنید نه بگویید، به بتهای سیاسی نه، نه ! روی گــور همه ی تفرقـــهها گُل بزنید مشتی از خاک "بخارا" و گِل از "نیشابور " با...
-
دیوونگی - مریم حیدرزاده / پویا جمشیدی
شنبه 2 دی 1396 09:00
فکر کن! حبس ابد باشی و یکبار فقط به مشامت نَمی از بوی خیابان برسد سال نفرین شده در قرن مصیبت یعنی هی زمستان برود، باز زمستان برسد! شعر : پویا جمشیدی ــــــــــــــــــــــــــــ بگین به دادم برسه این همه بغضُ کم کنه به غم بگین یکی دو روز منو فراموشم کنه یکی اینجا شب و روز خیلی بیقرارته نمیدونی این دیوونه چقدر چشم به...
-
یلدا - علی ایلکا
پنجشنبه 30 آذر 1396 11:19
-
تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا - کاظم بهمنی
سهشنبه 28 آذر 1396 11:50
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا آمدم خوش خط شود تکلیف شبها، آمدم نور یک فانوس باشم پیش پای روستا یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم قدر یک ارزن...
-
حس می کنم کنار تو، از خود فرا ترم - اصغر معاذی
شنبه 11 آذر 1396 07:51
حس می کنم کنار تو، از خود فرا ترم درگیر چشم های تو باشم، رها ترم دلتنگی ام، کم از غم تنهایی تو نیست من هرچه بی قرارتر...بی صدا ترم گاهی مقابل تو که می ایستم،نرنج پیش تو از هر آیینه بی ادعاترم قلبی که کنج سینه می زند...تویی من با غم تو از خود آشنا ترم هر لحظه اتفاق می افتم بدون تو از مرگ ها و زلزله ها، بی هوا ترم حالم...
-
من شاخه ای پاییزی ام هرگز فراموشم مکن - رزیتا نعمتی
پنجشنبه 4 آبان 1396 08:12
من شاخه ای پاییزی ام هرگز فراموشم مکن گر چه زمین می ریزی ام هرگز فراموشم مکن بعد از قسم بر حرمت و پاکی خیلی چیزها سوگند بر ناچیزی ام هرگز فراموشم مکن یک جو محبت می دهی صد خوشه گندم میدهم من فصل حاصلخیزی ام هرگز فراموشم مکن پشت نقاب خنده ای بیهوده پنهانم مکن من لحن غم انگیزی ام هرگز فراموشم مکن من هر چه مولانا شدم او...
-
خواب - حسین سلیمانى
دوشنبه 6 شهریور 1396 10:51
ازم پرسید میدونی غم کی میاد سراغ ادم گفتم نه گفت وقتایی که میخواى بخوابی گفتم اونا که خاطره اس گفت نه غمه یه وقتایی با حال خوب میاد یه وقتایى با یه رنگ شاد میاد یه وقتایی میخوای بخوابیو به شکل بیخوابی میاد غمه مطمئن باش خنده ام گرفت گفت: چرا میخندى!؟ گفتم : ... من خیلی غم دارم گفت از کجا میدونى!؟ - از کجا...
-
غزل غزل شدنم را بهانه می گیری - امیر محمد پور
سهشنبه 23 خرداد 1396 10:16
غزل غزل شدنم را بهانه می گیری سکوت چشم مرا از ترانه می گیری دو چشم خیس تو صیاد می شود و شبی مرا به دام خودت عاشقانه می گیری منم به قامت باران و آه و عشق ... و تو از این کلام ...دمی عارفانه می گیری اگر که این دل رنجور در مقام تو نیست چرا تو قلب اسیری نشانه می گیری بهشت را به تو بخشیده ام به این امید که تو می آیی و غم...
-
شادی داشتنت - عباس معروفی
یکشنبه 21 خرداد 1396 08:34
شادی داشتنت شادی بغل کردن سازی ست که درست نمی شناسمش درست می نوازمش نت به نت نفس در نفس تو از همه جا شروع می شوی و من هربار بداهه می نوازمت از هر جای تنت سبز آبی کبود من لم بده، رها کن خودت را آب شو در آغوشم مثل عطر یاس فراگیرم شو بگذار یادت بگیرم. عباس معروفی دانلود دکلمه
-
با یه شکلات شروع شد - نسیم
سهشنبه 19 اردیبهشت 1396 18:17
با یه شکلات شروع شد من یه شکلات گذاشتم تو دستش، اونم یه شکلات گذاشت تودست من من بچه بودم اونم بچه بود، سرمو بالا کردم سرشو بالا گرفت دید که منو میشناسه ، خندیدم گفت: دوستیم گفتم : دوستِ دوست گفت: تا کجا ؟ گفتم : دوستی که تــــــــــــــــــــا نداره گفت: تا مرگ ، خندیدم گفتم: من که گفتم تا نداره گفت: باشه تا پس از مرگ...
-
غم که میآید در و دیوار، شاعر میشود - نجمه زارع
دوشنبه 28 فروردین 1396 18:25
غم که میآید در و دیوار، شاعر میشود در تو زندانیترین رفتار شاعر میشود مینشینی چند تمرین ریاضی حل کنی خطکش و نقاله و پرگار، شاعر میشود تا چه حد این حرفها را میتوانی حس کنی؟ حس کنی دارد دلم بسیار شاعر میشود تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم از تو تا دورم دلم انگار شاعر میشود باز میپرسی: چهطور اینگونه شاعر...
-
شبیه معجزه بودی که بعد آمدنت - علی ایلکا
شنبه 26 فروردین 1396 17:56
شبیه معجزه بودی که بعد آمدنت ستاره های " دلم " در هوای تو بود تو نیستی که ببینی خیال من هر شب نشسته در تب شعری که در صدای تو بود علی ایلکا
-
سوژه شعرم شدی، جاری شدی در جان من - علی ایلکا
شنبه 26 فروردین 1396 17:41
سوژه شعرم شدی، جاری شدی در جان من بیت من پر شد ز تو، کی میشوی از آن من؟ با صدایت میروم تا عرش، ای بانوی من عشق تو بردست قلب و دین و هم ایمان من علی ایلکا
-
چشمان تو دریای شور انگیز، میدانی؟ - علی ایلکا
شنبه 26 فروردین 1396 17:39
چشمان تو دریای شور انگیز، میدانی؟ مژگان تو طرحی خیال انگیز، میدانی؟ امواج گیسوی تو چون موج خروشان رنگ لبانت وسوسه انگیز ، میدانی؟ علی ایلکا
-
شعرهایم را نخواندی ... - علی ایلکا
شنبه 26 فروردین 1396 17:37
شعرهایم را نخواندی ... لاأقل برگرد و نگاهم را بخوان سطر سطر نگاهم مال تو من به نگاهی راضی ام ... علی ایلکا
-
از باغ می برند چراغانی ات کنند - فاضل نظری
یکشنبه 1 اسفند 1395 07:24
از باغ می برند چراغانی ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ات کنند پوشانده اند صبح تو را ” ابرهای تار“ تنها به این بهانه که بارانی ات کنند یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می برند که زندانی ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس...
-
حرف بسیار است اما اهل گفتن نیستم! - لیلا مهذب
جمعه 15 بهمن 1395 08:39
حرف بسیار است اما اهل گفتن نیستم! با دلم درگیرم... آری! با تو دشمن نیستم! ساده میگویم... تو را اینروزها گم کردهام! چند روزی میشود در قید بودن نیستم! این که از او مینویسم در غزلهایم تویی! آن که از او مینویسی همچنان من نیستم! روح بیآلایشم را چشمهایت حس نکرد! هیچگاه این را نفهمیدی فقط تن نیستم! حرفهایم را...
-
چیزی بگو بگذار تا هم صحبتت باشم - حسین منزوی
دوشنبه 20 دی 1395 14:24
چیزی بگو بگذار تا هم صحبتت باشم لختی حریف لحظه های غربتت باشم ای سهمت از بار امانت هر چه سنگین تر بگذار تا من هم شریک قسمتت باشم تاب آوری تا آسمان روی دوشت را من هم ستونی در کنار قامتت باشم از گوشه ای راهی نشان من بده ، بگذر تا رخنه ای در قلعه بند فترتت باشم سنگی شوم در برکه ی آرام اندوهت با شعله واری در خمود خلوتت...
-
گسترهی بیستاره - سید علی صالحی
یکشنبه 28 آذر 1395 13:42
اگر سکوت این گسترهی بیستاره مجالی دهد میخواهم بگویم سلام اگر دلواپسی آن همه ترانهی بیتعبیر مهلتی دهد میخواهم از بیپناهی پروانه برایت بگویم از کوچههای بیچراغ از این حصار از این ترانهی تار مدتی بود که دست و دلم به تدارک ترانه نمیرفت کمکم این حکایت دیده و دل که ورد زبان کوچهنشینان است باورم شده بود باورم شده...
-
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم - فاضل نظری
یکشنبه 28 آذر 1395 13:23
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم اگر تو دلخوری از من ، من از خودم سیرم من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم که هرچه زهر به خود می دهم نمی میرم من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم به دام زلف بلندت دچار و سردرگم مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم درخت سوخته ای در کنار رودم من اگر تو دلخوری از من ، من از...
-
میبوسمت در لابهلای آرزوهایم - پویا جمشیدی
یکشنبه 28 آذر 1395 13:19
میبوسمت در لابهلای آرزوهایم از دورتر دست تورا انگار میگیرم بالا بیاور هرچه از من توی ذهنت هست بغضت بگیرد با همان یک بغض میمیرم من دوستت دارم به حد غیر ممکنها حالا که باید از نگاهت دست بردارم شانه به مویت میزنم، این آخرین بار است باید تو را از هرچه بود و هست بردارم پویا جمشیدی دانلود دکلمه
-
این طرف مشتی صدف ، آنجا کمی گل ریخته - فاضل نظری
شنبه 22 آبان 1395 13:53
این طرف مشتی صدف ، آنجا کمی گل ریخته موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته بعد از این در جام من تصویر ابر تیره ای ست بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته هر چه دام افکندم آهوها گریزانتر شدند حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست هر کجا پا میگذارم دامنی دل ریخته زاهدی با کوزهای خالی ز...