دکلمه های علی ایلکا

دکلمه های علی ایلکا

آدرس کانال دکلمه های علی ایلکا در تلگرام https://telegram.me/deklamehaye_ali_ilka
دکلمه های علی ایلکا

دکلمه های علی ایلکا

آدرس کانال دکلمه های علی ایلکا در تلگرام https://telegram.me/deklamehaye_ali_ilka

دید مجنون را یکی صحرا نورد - جامی

دید مجنون را یکی صحرا نورد

در میان بادیه بنشسته فرد

 

دفترش صحرا و انگشتان قلم

میزدی هر لحظه حرفی را رقم

 

گفت مجنون شیدا چیست این

نامه مینویسی بهر کیست این

 

گفت مشق نام لیلی میکنم

خاطر خود را تسلی میکنم

 

چون ندارم جرعه ای از جام او

عشق بازی می کنم با نام او

 

هفت اورنگ

جامی

ای ابر دل گرفته ی بی آسمان بیا - فاضل نظری

ای ابر دل گرفته ی بی آسمان بیا

باران بی ملاحظه ی ناگهان بیا

 

 چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر

ای جان فدای چشم تو با قصد جان بیا

 

 مگذار با خبر شود از مقصدت کسی

حتی به سوی میکده وقت اذان بیا

 

شُهرت در این مقام به گمنام بودن است

از من نشان بپرس ولی بی نشان بیا

 

 ایمان خلق و صبرِ مرا امتحان مکن

بی آنکه دلبری کنی از این و آن بیا

 

 «قلب» مرا هنوز به یغما نبرده ای!

ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا

 

 فاضل نظری

لینک کانال دکلمه های علی ایلکا



لینک  کانال دکلمه های علی ایلکا در تلگرام 

روی لینک کلیک کنید .


https://telegram.me/deklamehaye_ali_ilka



اینستاگرام:


https://www.instagram.com/deklame.ali.ilka




من شوق قدم های رسیدن به تو هستم - احمد امیرخلیلی

  

من شوق قدم های رسیدن به تو هستم

یک شهر دلش رفت که من دل به تو بستم

 

آرامش لبخند تو اعجاز تو این است

زیبایی تو خانه براندازترین است

 

مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد

وای از دل دیوانه که دیوانه بخواهد

 

میخواهمت ای هر چه مرا خواستنی تو

تو جان منی جان منی جان منی تو

 

من بودم و غم تا که رسیدم به تو غم رفت

من آمدم از تو بنویسم که دلم رفت

 

این بار نشستم که تو را خوب ببینم

ای خوب تر از خوب تر از خوب ترینم

 

مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد

وای از دل دیوانه که دیوانه بخواهد

 

میخواهمت ای هر چه مرا خواستنی تو

تو جان منی جان منی جان منی تو

 

احمد امیرخلیلی

دکلمه علی ایلکا

 

آمد و گفت: روح بادم و رفت - افشین یداللهی

آمد و گفت: روح بادم و رفت

عطر او ماند روی یادم و رفت

 

خود نفهمید در چه حالی بود

گریه می کرد و گفت شادم و رفت

 

تکه های دلی که عاریه بود

شعر کردم، به عشق دادم و رفت

 

قبله ام را که چشم او کردم

چشمکی زد به اعتقادم و رفت

 

باز حوا گذاشت سیبش را

روی بار گناه آدم و رفت

 

کم نیاورده بودم اما گفت :

از سر تو کمی زیادم و رفت ..

 

افشین یداللهی

دکلمه : علی ایلکا

مجسمه - علی ایلکا


مثل مجسمه وجهی مشترک است میان من و تو

و فریاد خاموش نا گفته هایی که بر انتهای قلبهامان مینشیند

حرفی از من نیست ، حرفی از تو نیست

سخن از ماست

و دنیایی که احساسمان در آن جریان دارد.

 

 دانلود دکلمه علی ایلکا