ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها... خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دستانت
که این یخ کرده را از بی کسی «ها» می کنم هر شب
تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هرشب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
محمد علی بهمنی
حس می کنم کنار تو، از خود فرا ترم
درگیر چشم های تو باشم، رها ترم
دلتنگی ام، کم از غم تنهایی تو نیست
من هرچه بی قرارتر...بی صدا ترم
گاهی مقابل تو که می ایستم،نرنج
پیش تو از هر آیینه بی ادعاترم
قلبی که کنج سینه می زند...تویی
من با غم تو از خود آشنا ترم
هر لحظه اتفاق می افتم بدون تو
از مرگ ها و زلزله ها، بی هوا ترم
حالم بد است...با تو فقط خوب می شوم
خیلی از آن چه فکر میکنی، مبتلا ترم
اصغر معاذی