ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پابند کفشهای سیاه سفر نشو
یا دست کم بخاطر من دیرتر برو
دارم نگاه می کنم و حرص می خورم
امشب قشنگ تر شده ای - بیشتر نشو
کاری نکن که بشکنی ام، اما شکسته ای
حالا شکستنی ترم از شاخه های مو
موضوع را عوض بکنیم از خودت بگو !
به به مبارک است :دل خوش ! لباس نو
دارند سور وسات عروسی می آورند
از کوچه های سرد به آغوش گرم تو
هی پا به پا نکن که بگویم سفر به خیر
مجبور نیستی که بمانی ... ولی نرو
مهدی فرجی
لینک کانال دکلمه های علی ایلکا در تلگرام
روی لینک کلیک کنید .
https://telegram.me/deklamehaye_ali_ilka
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/deklame.ali.ilka
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
در آن دم که بر جا درهها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه،
من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم.
نیما یوشیج
ــــــــــــــــــــــــــــــ
دکلمه : علی ایلکا
دانلود
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد
دفترش صحرا و انگشتان قلم
میزدی هر لحظه حرفی را رقم
گفت مجنون شیدا چیست این
نامه مینویسی بهر کیست این
گفت مشق نام لیلی میکنم
خاطر خود را تسلی میکنم
چون ندارم جرعه ای از جام او
عشق بازی می کنم با نام او
هفت اورنگ
جامی
ای ابر دل گرفته ی بی آسمان بیا
باران بی ملاحظه ی ناگهان بیا
چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر
ای جان فدای چشم تو با قصد جان بیا
مگذار با خبر شود از مقصدت کسی
حتی به سوی میکده وقت اذان بیا
شُهرت در این مقام به گمنام بودن است
از من نشان بپرس ولی بی نشان بیا
ایمان خلق و صبرِ مرا امتحان مکن
بی آنکه دلبری کنی از این و آن بیا
«قلب» مرا هنوز به یغما نبرده ای!
ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا
فاضل نظری
من شوق قدم های رسیدن به تو هستم
یک شهر دلش رفت که من دل به تو بستم
آرامش لبخند تو اعجاز تو این است
زیبایی تو خانه براندازترین است
مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد
وای از دل دیوانه که دیوانه بخواهد
میخواهمت ای هر چه مرا خواستنی تو
تو جان منی جان منی جان منی تو
من بودم و غم تا که رسیدم به تو غم رفت
من آمدم از تو بنویسم که دلم رفت
این بار نشستم که تو را خوب ببینم
ای خوب تر از خوب تر از خوب ترینم
مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد
وای از دل دیوانه که دیوانه بخواهد
میخواهمت ای هر چه مرا خواستنی تو
تو جان منی جان منی جان منی تو
احمد امیرخلیلی