ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حس می کنم کنار تو، از خود فرا ترم
درگیر چشم های تو باشم، رها ترم
دلتنگی ام، کم از غم تنهایی تو نیست
من هرچه بی قرارتر...بی صدا ترم
گاهی مقابل تو که می ایستم،نرنج
پیش تو از هر آیینه بی ادعاترم
قلبی که کنج سینه می زند...تویی
من با غم تو از خود آشنا ترم
هر لحظه اتفاق می افتم بدون تو
از مرگ ها و زلزله ها، بی هوا ترم
حالم بد است...با تو فقط خوب می شوم
خیلی از آن چه فکر میکنی، مبتلا ترم
اصغر معاذی
از تو سکوت مانده و از من صدای تو
چیزی بگو که من بنویسم به جای تو
حرفی که خالی ام کند از سال ها سکوت
حسی که باز پر کُنَدَم از هوای تو
این روز ها عجیب دلم تنگ رفتن است
تا صبح راه می روم پا به پای تو
در خواب حرف می زنم و گریه می کنم
بیدار می کنند مرا دست های تو
هی شعر می نویسم و دلتنگ می شوم
حس می کنم کنارمی و آه جای تو
این شعر را رها کن و نشنیده ام بگیر
بگذار در سکوت بمیرم برای تو
اصغر معاذی
قفلی شکست و در شب زندانم آمدی
از عمق شعرهای پریشانم آمدی
شوقت درون سینه ی من بود سالها
آغوش بازکردی و در جانم آمدی
بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت
در بی قراری شب بارانم آمدی
پاییز، پشت پنجره ام قد کشیده بود
مثل بهار، تا لبِ ایوانم آمدی
این عطر شمعدانی من نیست...بوی توست
انگار تا حوالی گلدانم آمدی
نزدیکِ صبح، بالش من،خیس اشک بود
شاید کنار بستر عریانم آمدی
انگار سالهاست کنارم نشسته ای
هرچند سالهاست که می دانم آمدی
اصغر معاذی