ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گرفتم خط زدی از دفترت ای سفله نامم را
چطور از یادِ مردم میبری- ابله- کلامم را!
هنوز از هستیات رنگی نمی دیدند و می دیدند
که بر اوراق هستی ثبت میکردم دوامم را
هنوز از گُلگُلِ پیراهنِ خود ذوق می کردی
که عاری کردم از سودای پرچم پشت بامم را
هنوز از گوشهٔ قنداقه بوی شیر میدادی
که من طی کرده بودم سالها ایام کامم را
زدی، رفتی، برو با مایه ی بی مایگی خوش باش
نمیگیرم پس از زخم از ضعیفان انتقامم را!
مرتضی لطفی
من پیر شدم ،دیر رسیدی،خبری نیست
مانند من آسیمه سر و دربدری نیست
بسیار برای تو نوشتم غم خود را
بسیار مرا نامه ،ولی نامه بری نیست
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
بگذار تبر بر کمرِ شاخه بکوبد
وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست
تلخ است مرا بودن و تلخ است مرا عمر
در شهر به جز مرگ متاع دگری نیست
شعر : ناصرحامدی
سکوت می کنم و حرف می زنم با تو
درین مباحثه دیوانه تر منم یا تو؟
من و تو پس زده روزگار امروزیم
تو عشق بی سروپایی و من سراپا تو
شبیه بوته خاری اسیر صحرا من
شبیه قایق دوری غریق دریا تو
چقدر حادثه با خود کشانده ای تا من
چقدر آینه در خود شکسته ام تا تو
به چشم من که اگر زنده ام به خاطر توست
تمام اهل جهان مرده اند، الا تو ...
پوریا شیرانی
ماهی نمیر! باش که دریا بیاورم
دانلود دکلمه علی ایلکا
کمک کنین ای آدما فصلا زمستونی شدن
خنده کمه روی لبا باز چشا بارونی شدن
یکی به ما خبر بده که از خوشی باخبره
به ما که خسته ایم بگه خونه ی بهار کدوم وره
تا وقت درمون میرسه رو زخمو بازش میکنن
سنگ ریا رو جای مهر سنگ نمازش میکنن
آخر خط که میرسیم خطو درازش میکنن
آهای فلک آهای فلک که گردنت از هممون بلند تره
به ما که خسته ایم بگو خونه ی بهار کدوم وره
تو شهرمون آخ بمیرم چشمه ستاره کور شده
مسافره امیدمون رفته از اینجا دور شده
نمیدونم باغبونا چرا تو دستا تبره
به ما که خسته ایم بگین خونه ی بهار کدوم وره
آهای فلک آهای فلک که گردنت از هممون بلندتره
به ما که خسته ایم بگو خونه ی بهار کدوم وره
خواننده و شاعر : علیرضا پوراستاد
دکلمه : علی ایلکا
هنوز پنجره باز است
تو از بلندی ایوان به باغ مینگری
درختها و چمنها و شمعدانیها
به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر
به آن نگاه پر از آفتاب مینگرند
تمام گنجشکان
که درنبودن تو
مرا به باد ملامت گرفتهاند
ترا به نام صدا میکنند
The window is still open;
You are from the height of the porch to the garden
Trees and lawns and geranium
Smell it sweet smell
Look at that glimmer of sunshine,
All the spitters
Which is in your absence
They blamed me,
They call you Terra. . .
Fereidoun Mashiri
فریدون مشیری
تا توطئهای دیگر، ای دوست خداحافظ
تا ضربهی کاریتر، ای دوست خداحافظ
مِیلی به سلامت نیست، هر بار دروغی تو
یکبار به خود بنگر، ای دوست خداحافظ
این حقِ من از ما نیست، تعبیرِ تو از حق است
من میگذرم، بگذر، ای دوست خداحافظ
میبخشمت امّا تو، هستی که بمانی با
این کینهی شرمآور، ای دوست خداحافظ
بفروش رفاقت را، من از تو نمیرنجم
بس نیست همین کیفر؟ ای دوست خداحافظ
افشین یداللهی